فرهنگ امروز/ سیمین سلیمانی: مهرماه سال ١٣٨٨ پیکر سرو آزاد ایران به زادگاهش نیشابور بازگشت. در سوگ او همشهریانش سازهایشان را کفن پوشاندند. ٣٠ شهریورماه مصادف با درگذشت موسیقیدان برجسته ایران پرویز مشکاتیان بود؛ او که مضرابش آزادیبخش بود و برای هیچ کسی فرود نیامد و با پروازش «خزان» در «کوچه باغهای نیشابور» جاودان شد. او که بر «بیداد» خزان نیز صبوری کرد و «سرو آزاد» ماند.
به بهانه سالروز درگذشت او با بهداد بابایی گفتوگویی کردیم که در ادامه خواهد آمد. بهداد بابایی از مشکاتیان میگوید؛ از اینکه مضرابش آزادانه نواخته میشد و ابتدا ساز دلش بعد ساز دستش را کوک میکرد.
بابایی میگوید: سعادت برخورداری از نعمت ارتباط نسبی با استاد مشکاتیان مرا در مواجهه مستقیم با موسیقی جدی ایرانی قرار داد و به این وادی کشاند. به تشویق ایشان از هفتسالگی آموختن نوازندگی سهتار را در محضرشان آغاز کردم و این تلمذ تا پایان عمر پربار ایشان همچنان ادامه یافت؛ البته آموختههای بنده از استاد محصور و منحصر به موسیقی نبود، بلکه در کنار آموزههای موسیقایی، اشراف و اشتیاق ایشان به شعر و ادبیات این سرزمین در شکلگیری ذهنیت ادبی من مؤثر بود تا جایی که رشته تحصیلی دانشگاهی خود را نیز زبان و ادبیات فارسی برگزیدم و اقبال من به شعر و ادبیات در گرو همنشینی با اوست و نیز از منش، رفتارها و شیوه زیست او به اندازه بضاعتم درسها گرفتم.
از او درباره همکاریاش با گروه عارف میپرسم، میگوید: حدود سالهای ٦٩ – ٧٠ مشکاتیان از من خواست که به عضویت در گروه عارف بپیوندم. اعضای گروه عارف از دوستان خوب بنده بوده و هستند. استاد بر این پیشنهاد پافشاری کردند ولی من در آن زمان درگیر پرداختن به کارهای خود بودم تا اینکه سال ٧٣ ایشان به من تکلیف کردند که به گروه بپیوندم و از آن تاریخ به عنوان تکنواز به عضویت گروه عارف در آمدم. طی این همکاری در اجراهای متعدد در داخل و خارج از کشور حضور داشتم. در ضبط و ثبت چندین کاست و سیدی با این گروه همکاری کردم و این همراهی تا پایان کار گروه عارف همچنان برقرار بود.
بابایی درباره مشی پرویز مشکاتیان در گروه عارف سخنان خود را اینگونه ادامه میدهد: استاد به عنوان آهنگساز و سرپرست گروه با جدیت و وسواس بسیاری گروه را رهبری میکردند و سر تمام جلسات تمرین حضور داشتند، احیانا اگر کاری پیش میآمد و نمیتوانستند در جلسه تمرین حاضر شوند، تمرین آن روز را کنسل میکردند؛ در جلسات تمرین با دقتی مثالزدنی کوک همه سازها را چک میکردند و از درستبودن فواصل و تنظیمبودن پردهها مطمئن میشدند. در مضرابگذاریهای سازهایی همچون تار و سهتار و عود و... اعمال نظر میکردند. بر یکیکردن آرشههای کمانچهها اصرار میورزیدند و بر اصول داینامیک و... تأکید بسیاری داشتند و نیز اعضای گروه ملزم به حفظ تمامی قطعات بودند.
او به علاقه وافر پرویز مشکاتیان به ادبیات و شعر اشاره میکند و میگوید: چنانکه پیشتر اشاره کردم ایشان با شعر و ادبیات ایران ارتباط عمیقی داشتند و با شعر کلاسیک و معاصر این سرزمین زیسته و سبکهای شعری را بهنیکی میشناختند و با آرایههای ادبی آشنایی کامل داشتند، عروض و قافیه و بدیع و بیان را میشناختند؛ با مفاخر و نامآوران عرصه شعر و ادب همروزگاران نشست و برخاست و دوستی داشتند و همین ویژگی از عواملی بود که توفیق ایشان در تصنیفسازی و تلفیق شعر و موسیقی را تضمین میکرد. در سخنانش به فراخور موضوع از ابیات شاعران بهره میجستند و این نشان از حافظه درخشان و مملو از ابیات و مفاهیم ادبیای بود که داشتند.
بهداد بابایی علت محبوبیت مشکاتیان را اینگونه تشریح میکند: بیش از هر چیز آفرینشهای متعالی موسیقایی ایشان و خلق آثار ماندگار اوست که در حافظه شیفتگان فرهنگ و هنر، جاودان و برای مخاطبان موسیقی خاطرهساز شد و بسیاری با این آثار زیستند، عاشق شدند، اشک ریختند و امیدوار شدند... بیشک آثار موسیقی ایشان که آینه تمامنمای ویژگیهای عاطفی، شخصیتی و اندیشه اوست با جایگیرشدن در دلها مهر و ارادت به ایشان را نیز در ذهن و ضمیر علاقهمندان برقرار و ماندگار نمود. جمله مشهور ایشان که خود نیز در برخی مصاحبههایشان به آن اشاره کردهاند و به شاگردان و همراهان یادآوری میکردند، آن بود که «اول ساز دلهایتان و سپس ساز دستهایتان را کوک کنید؛ عاشقانه به کار هنر بپردازید و در بروندادهای هنریتان جدای از درستگفتن، راست بگویید؛ دوست بدارید تا دوستتان بدارند».
زندگی قلندروار و زیست عاشقانه مشکاتیان و مناعت طبع و آزادگی او نوعی وارستگی به بخشیده بود که او را ممتاز میکرد. به سیاق ناصرخسرو هنر متعالی خویش را در پای هیچ مسندی نریخت و در زندگی پربارش، هنر ارزنده خود را از شائبه آلایش قرابت با اربابان قدرت و ثروت یکسره بر کنار میداشت و جز در برابر هنر سر خم نمیکرد و دغدغه ویژهاش عرضه موسیقی فاخری بود که دوست و دشمن به ارجمندی آن معترفند. او در آثار و دلهای شیفتگانش زنده و جاودان است چراکه «هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق» .
منبع: شرق
نظر شما